نوشته شده توسط : همگی

سلام به همگی اول معرفی ما ۵ تا دیوونه ...

این عکس نیلوفر

این عکس سونیاس

این عکس پریساس

این عکس دلارم و المیرا که خودمون میشیم

f1yq5js33cn8j8qtats.jpg 

ما هممون عاشق چیپس وبستنی و این چرت و پرتاییم و خیلیم میخندیم وقتی میفتیم جون هم تابستونم هر شب خونه ی همیم

اینم فکر دلارام بود که این وب رو بزنیم تا بی کا نباشیم البته سرمون به اس ام اس خوب گرمه

 



:: بازدید از این مطلب : 697
|
امتیاز مطلب : 631
|
تعداد امتیازدهندگان : 206
|
مجموع امتیاز : 206
تاریخ انتشار : 7 مرداد 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : همگی

سلام یکی از شماها گفتین نظر سنجی بذارین که کی حوشگلتره ا هم دعوامون شد سر اینکه کی بهتره به خاطر همین نظر سنحی گذاشتیم ولی نا مردی نکنین

تو عکس دلارام والمیرا اولی دلیه دومی الیه

در باره ی سن بگم که هممون  ۱۳۷۳ ایم ‍‍پاسخ به سوالاتونم سمت راستی دلارامه چپیه المیرا ...

ما تو حیابون که میریم سونیا از همه بیشتر طرفدار داره پس چرا دلارام انقد رای اورده؟

 



:: بازدید از این مطلب : 637
|
امتیاز مطلب : 610
|
تعداد امتیازدهندگان : 198
|
مجموع امتیاز : 198
تاریخ انتشار : 8 مرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : همگی

سلام

 

امروز دو تا دیونه به سرشون زده اپ کنن

این د و  تا دونه

هیشکی نیستن

به جز.......

.

.

.

.

.

.

.

المیراااااااااااااااااااا

سونیااااااااااااااااااااااا

هوراااااااااااااااااااااااا

به به

اول المیرا خانوممممممممممممممممممممممممممممم

سلام سلام به همه

حاله شماااااا؟

حال ماااااااااا؟

ما خوبیم فدات

من خیلی خوابم میاد

میدونی چرا؟

چون دیشب سونیا نذاشت من یه دقییقه هم بخوابم

انقدر که  اس ام اس داد

میخواستم گوشیشو بگیرم شوووووووووووووووووووووووووت کنم ر و  زمین

تازهههههههههه  ص3بح هم به همه گفت

که ممن نذاشتم بخوابیههههههههه

میخواستم خفشششششششششششششششششش کنم

خدایاااااااااااا مگه من چه گنا هی کردم؟؟؟؟؟؟/؟؟؟

 

هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟

ااااااااااااااا

حالا سونیا مینویسههههههه

المیرا خفه شووووووو

مگه تو دیشب گذاشتی من بخوابم؟

اول که گفتی چراغ چشمک میزنه

مجبور شدیم بریم چراغ رو در بیاریم

وای که چه قد دردسر کشیدیم

بعد هم که گفتی سردته

لاهافه من رو ازم گرفتی

مجبور شدم تا صبح یخ بزنمم

وایییییییییی

بعد هم که خانوم میخواست بره دستشویی میترسید

منو از تخت کشید بیرون که ببرمش دستشویی

اخه بیچاره مثه بچه ها از تاریکی میترسه

بعد از 5 دقیقه که اومدیم خوابیدیم

خانوم تشنش شد

خودشم که میترسید

من رفتم از پایین براش اب اوردم

بعد هم شوروع  کرد به اس ام اس دادن

حالا شما بگین کی بیشتر اذیت کرد؟؟؟؟؟؟

ااااااااااا سونیا برو گمشوووووووووووووو

المیرا مینویسه
ببخشید یه سوال دارمن

شما اگه یه چراغ بالا سرتون همش چشمک بزنه خوابتون میبره؟

یه اگه دستشویی داشته باشین میتونین بخوابین

خوب من چی کار کنم که از تاریکی میترسم؟

هااااااااا؟

بعد هم تشنم شد خوب

من مهمون بودم سونیا وظیفش بود برام اب بیارههههههههههههههههههههههههههههههههه

بعد هم ........ اس ام اس داد

اگه جواب نمیدادذم  نالاحن میشد

بعد هم زنگ زد تا  4 حرفیدیمن

اما سونیا هم بیدار بود و داشت اس ام اس میداد خووووببببببببب

من اروم میهرفیدم به خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

خلاصه دیشب  یه شبه سخت بود

من اگه بمیرم هم دیگه با سونیا تو یه اتاق نمیخوابم چون پدرمو در اوردددددددددد

واه واه واه

بچه ی بد

سونیا مینویسه

امممممممممممممممم

ای بابا

بعضیا چه قدر رو دارن

هیف که مهمون بودی وگرنه نصفه شب خفت میکردم

المیرا...اگه من اومدم خونتونننننننن

سونیا..میخوام صد سال نیاییییییییییی

المیرا ههههههههههههههههههههههههههه خجالت بکش اگه به دایی نگفتم

ای شلوخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

خوبببببببببببب دیگه بسه

یه خبر دارم امشب هم قراره من و سونیا تو یه اتاق بخوابیم

ههههههههههههههه

ولی ایشالا وقتی برگشتیم تهران

راحت رو تختم میخوابم و به این دیونه فکر میکنتم

سونیاااااا

اره تو میری من هم راحت تو اتاقم لالا میکنم

و اصلا به تو فکر نمیکنم

خوب دیگه بسه

حالا این دو تا دیونه خسته شدن

میخوان برن ناهار بخورن

بابای



:: بازدید از این مطلب : 612
|
امتیاز مطلب : 615
|
تعداد امتیازدهندگان : 200
|
مجموع امتیاز : 200
تاریخ انتشار : 7 مرداد 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد